بچه های باخرز
... عملیات کربلای دو (منطقه حاج عمران) بود، شب اول، گلوله کالیبر سینه و شکمش را پاره کرده بود، دیگر توان حرکت نداشت، من به بالین او رسیدم، فرمانده دسته هم آمد، روحانی گردان هم رسید. از یک برادر شهید همرزم می گویم که توی یک عملیات با هم بودیم، به سختی داشت نفس می کشید چشمش که به روحانی گردان افتاد با صدای لرزان گفت: حاجی آقا حالا که دارم به دیار ابدی می روم، می خواهم یک بار دیگر نوحه زائرین آماده باشید کربلا در انتظار است، یا زیارت یا شهادت هرچه باشد افتخار است را برام بخوانی. حاجی آقا اجابت کرد، اشک در چشمان حاجی آقا و همه ما جمع شده بود، حاجی با صدای بغض آلود شروع کرد: زائرین آماده باشید . . . به جمله یا زیارت یا شهادت رسید، این عزیز مجروح، جان به جان آفرین تسلیم کرد و به جمع دوستان شهید پیوست. یاد و خاطره همه شهدا گرامی باد.