بچه های باخرز
" یک روشنگری " همه ساله وقتی" ماه محرم " شروع می شود، عناد دیرینه ی کینه توزان هم با طرح شبهه ها افزون می شود . این روزها در وبلاگها، فیسبوک و . . . نوشته ها، عکس ها و شعرهایی را می بینم و می خوانم که حس می کنم در پشت این نوشته ها کینه ای سخت ، نهفته است . یکی ، شروع سال نو قمری را " تبریک " گفته بود ، دیگری با زبان محلی شعری در ذمِّ امام حسین و مجالس عزاداری سروده بود ، آن یکی با گذاشتن عکس های آنچنانی ، عزاداران را بدنام کرده بود ، و برخی هم مُد شده که جمله ای از دکتر شریعتی را می نویسند و با همین دستاویز ، فاتحه ی عزاداری بر حضرت ابی عبدالله را می خوانند . جمله ای که شریعتی می گوید : " حسین بیشتر از آب، تشنه لبیک بود، اما افسوس که به جای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترین درد او را بی آبی معرفی کردند " . دوستان ! من منکر این نیستم که شناخت امام حسین علیه السلام و معرفت به امام اهمیت بالایی دارد که صد البته اینچنین است اما واقعیت این است که حادثه ی کربلا دو وجه دارد : اول : وجه جامعه شناختی جریان کربلا از ویزگی های مکتب امام حسین علیه السلام همین دو وجهی بودن آن است . جالب است بدانید دکتر شریعتی هم به این امر اشاره نموده ، آنجایی که می گوید : " هر مذهبی، مکتبی، هر نهضتی یا انقلابی، از دو عنصر ترکیب مییابد؛ عقل و عشق. یکی روشنایی است و دیگری حرکت. یکی شعور و شناخت میبخشد و به مردم بینایی و آگاهی میدهد و دیگری، نیرو و جوشش و جنبش میآفریند ". بله دوستان ! اگر عشق به امام حسین علیه السلام را از این مکتب بگیریم، این مکتب خنثی می شود و دیگر حرکت و جنبشی در کار نخواهد بود . عشق ، نهایت دوستی است و نهایت عشق ، اشک است . آنچه ما در مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام شاهد هستیم ، ابراز عشق به ابا عبدااله است نه بطالت و کاری عبث ! آن کس که در غم و عزای عزیز و معشوقش اشک نریزد و عزا نگیرد ، آدمی که نه ! حیوان هم نیست ، سنگ است . چرا که حیوانات هم در غم عزیزشان گاهی اشک می ریزند . " این اشکها، هر کدام «کلمه»ای است که تودههای صمیمی و وفادار ما با آن، عشق دیرینه خویش را به ساکنان این «خانه» بیان میکنند. این زبان توده است و چه زبانی صادقتر و زلالتر و بیریاتر از زبانی که کلماتش، نه لفظ است و نه خط، اشک است و هر عبارتش نالهای، ضجه دردی، فریاد عاشقانه شوقی! . مگر چشم از زبان صادقانهتر سخن نمیگوید؟ مگر نه اشک، زیباترین شعر و بیتابترین عشق و گدازانترین ایمان و داغترین اشتیاق و تبدارترین احساس و خالصترین «گفتن» و لطیفترین «دوست داشتن» است که همه، در کوره یک دل، به هم آمیخته و ذوب شدهاند و قطرهای گرم شدهاند، نامش اشک؟! " . دوست عزیز ! اگر عاشق حسین علیه السلام نباشیم ، اطمینان داشته باش به جنبه ی عقلانی مکتب حسین هم توجهی نخواهیم کرد و او که معشوقش حسین باشد ، ناگزیر از عزاداری در غم حسین است چرا که عقل این را می گوید . باز دکتر شریعتی در این باره می نویسد : " کسی که عاشق است و از معشوقش دور افتاده و یا عزادار است و مرگ عزیزی قلبش را میسوزاند، میگرید، غمگین است، هرگاه دلش یاد او میکند و زبانش سخن از او میگوید و روحش آتش میگیرد و چهرهاش برمیافروزد، چشمش نیز با او همدردی میکند؛ یعنی اشک میریزد، اشک میجوشد و این حالات همه نشانههای لطیف و صریح ایمان عمیق و عشق راستین اویند " . لازم است به دوستداران و عاشقان مکتب حسین یادآوری کنم که قدر این مکتب و بقول علامه شهید بلخی ( ره ) دانشسرای اولاد آدم را بدانید و نگذارید هر آدم با سواد و بی سوادی از هر راهی بر فکر شما غالب شود و ما و شما را از این مکتب دور سازد که به قول دکتر شریعتی : " هیچ مذهبی، تاریخی و ملتی چنین خانوادهای ندارد؛ «خانوادهای که در آن پدر، علی است و مادر، فاطمه و پسر، حسین و دختر، زینب»؛ همگی در زیر یک سقف و در یک عصر و یک خانواده. و در عین حال، به هیچ خانوادهای، از جانب ملتی این همه عشق و اخلاص و ایمان و شعر و خون نثار نشده است " . پایان . نویسنده: سیدمحمد عارف حسینی
دوم : وجه عاشقانه ی جریان کربلا
جالب است آنها که روشنفکر نمایی می کنند و در این رابطه از دکتر شریعتی حکایت می کنند ، این جمله ی دکتر را بخوانند آنجا که درباره ی گریه برای اهل خانه ی حضرت فاطمه سلام الله علیها سخن می گوید :
و بالاخره اینکه : مرحوم شریعتی بر خلاف آن چه جاهلان یا مغرضان عنوان میدارند، به هیچ عنوان مخالف با گریه و عزاداری برای اهل بیت (ع) نبوده است بلکه وی تنها دردش دو چیز است: یکی تجاری شدن مراسم، آنجا که میگوید «برنامه گریه کردن، به عنوان یک کار و یک وسیله برای رسیدن به هدفی چیز دیگری است و گریستن، یعنی تجلی طبیعی یک احساس چیز دیگری.» و درد دیگر فراموش شدن هدف حسین ، یعنی امر به معروف، نهی از منکر، دفاع از ولایت معصوم ، احیاء دین و ...