آقای موسوی دیروز کجا بودید؟ - بچه های باخرز
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بچه های باخرز

جناب آقای مهندس موسوی
اگر بنا باشد شما با کسی هم جبهه باشید در میان تمام رجال سیاسی چپ و راست کسی را هم گفتمان تر از دکتر احمدی نژاد نمی یابید. پس چرا بجای تقویت هم سنگر، به مرزبندی با هم جبهه‌ای ها و کم رنگ کردن مرزهای خود با نامحرمان مدعی خط امام مشغولید؟

 نامه جمعی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف
آقای موسوی دیروز کجا بودید؟

جمعی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف در نامه‌ای خطاب به مهندس میرحسین موسوی از وی خواستند، نسبت خود را با برخی موضوعات روشن کرده و علت سکوتش طی 20 سال گذشته را شفاف نماید.
به گزارش رجانیوز، متن کامل این نامه به شرح زیر است:
این روزها فضای جامعه کم‌کم در حال انتخاباتی شدن است و . . .

بحث آمدن و رفتن نامزدهای مختلف، از گفتمان‌های مختلف؛ و در این بین پدیده جالب توجه و قابل تأمل برای مردم و فرزندان انقلاب کاندیداتوری مهندس میرحسین موسوی در انتخابات ریاست‌جمهوری دهم است. میرحسین موسوی عملکردی 28 ساله در فضای پس از دولتمردی خود دارد.
هشت سال نخست‌وزیری در زمان جنگ تحمیلی که البته اذهان ملت از عملکرد دولت وقت(رییس جمهور و نخست‌وزیر وقت) که دولتی استثنایی، برآمده از شرایط استثنایی جنگ بود، خاطراتی خوش به یاد می‌آورد. اما عملِ میرحسین موسوی تنها به همین هشت سال نخست‌وزیری ختم نمی‌شود. مهندس موسوی بیست سال سکوت نیز در کارنامه خود به همراه دارد. کدام بیست سال؟
ابتدای این 20 سال با دولت سازندگی و سیاست‌های تعدیل اقتصادی شروع شد. سیاست‌هایی که درها را برای واردات باز گذاشت تا به قول خود بعد از فضای جنگ دوباره دریچه تعاملات جمهوری اسلامی را با دنیا بگشاید. همان دنیایی که تمام قد در برابر دینِ اسلام ناب در سال‌های جنگ تحمیلی ایستاده بود و البته واردات، فرهنگ مصرف‌گرایی و اشرافیگری را جای گوهر قناعت و ساده زیستی برای مردم و مسئولین به ارمغان آورد. گوهری که به سختی و با هزینه فراوان در سال‌های جنگ به دست آمده بود.تعدیل اقتصادی، تورم 5/49 در صدی را سبب شد و مستضعفان را زیر چرخ‌های اقتصاد له کرد و ما را قدم‌هایی بسیار از عدالت دورتر کرد. چرا که نگرش مسئولینِ وقتِ دولتی همین بود. آن روز رییس بانک مرکزی از علم اقتصاد و ضرورت له شدن عده‌ای زیر چرخ اقتصاد برای حرکت آن چرخ و به اصطلاح سازندگی سخن می گفت و آن روزها تاریخ از میرحسین موسوی جز دو مصاحبه در جواب نقدها چیزی درون خود نمی‌یابد.
و روزها گذشت و دولت اصلاحات بر سر کار آمد و با ندای چپِ انقلابی، چپ تجدیدِ نظرطلب بر سر کارِ مردم آمد. به دنبال تجدید نظر در چه بودند؟ تاریخ سخنان وزیر ارشاد و وزیر کشور دولت وقت را فراموش نمی‌کند، همان ‌طور که سخنان عبدالکریم سروش ها، آغاجری‌ها، حجاریان‌ها، اکبر گنجی‌ها، بهزاد نبوی‌ها، عطریانفر ها، قوچانی‌ها و .... را فراموش نمی‌کند. همان گونه که روزنامه‌های جامعه و توس و نشاط و آریا و اقبال و ... را فراموش نمی‌کند؛ و همه آنها تجدید نظر در یک چیز را می‌خواستند:" شعارهای انقلاب امام(ره) و مردم ". می ‌خواستند امام را به موزه تاریخ بسپارند و تنها همان یک جمله "میزان رای ملت است" را از وی برای یادگاری نگاه دارند. البته مخفیانه و آرام در کنار هجمه توپخانه‌‌ها به سمت شعارهای انقلاب، سیاست‌گذاران اقتصادیِ 8 سالِ سازندگی با سرعت بیشتری هشت سال دیگر روی گلوی مستضعفان مشغول چرخ اقتصادْ سواری بودند. می خواستند جنگ فقر و غنا را به جنگ "ایسم ها" تبدیل کنند و همه "ایسم‌ها" محترمانه و غیر محترمانه آرمانهای امام را بر نمی تافتند. یکی دین را ارزشی شخصی می‌خواند و دیگری افیون توده‌ها. آنجا بود که کمرِ همتی که اسلام آمریکایی برای نابودی اسلام ناب بسته بود بخوبی مشاهده می‌شد. تاریخ آن سخنرانی‌های آتشین، آن سرْ خم کردن‌ها در برابر سردمداران کاخهای رنگین را فراموش نخواهد کرد.
البته تاریخ در 8 ساله اصلاحات از میرحسین موسوی جز رونق گالری نقاشی‌هایش خاطره دیگری بیاد ندارد.
و روزها گذشت، در روزگاران نا امیدی همگان از شعارهای انقلاب، در روزگاری که دیگر راستی ها نیز با شعار دولت امید و بنرهای رنگی "سلام دکتر!" به میدان آمده بودند، بازهم ولی نعمتان انقلاب همان توده های مستضعف به یاری امام خود آمدند و دولتی برآمده از شعارهای انقلاب را بر سر کار آوردند. دولتی که افتخارش ساده زیستی رییس جمهورش، تکرار صریح سخنان امام(ره)، سفرهای استانی به نقاط محروم، آمدن به میان مردم و حرف آنها را از نزدیک شنیدن، مبارزه با مظاهر داخلی و خارجی اسلام آمریکایی و متحجرین، سنگ اندازی متقابل در برابر شبکه اختاپوسی "ثروتهای از ناکجا آمده" ، دفاع از محرومین و ایستادگی قاطعانه بر حقوق مسلم و منافع ملت بود. دولتی که بی اشتباه یا حتی کم اشتباه نبود اما هیچگاه اصول را اشتباه نگرفت، امام را فراموش نکرد، جانشین امام را تنها نگذاشت، شعارهای انقلاب را به لسان یا عمل تحقیر نکرد. دولتی که افتخار می کرد اورا به خاطر تکرار سخنان و شعارهای امام مسخره کنند.
اما این با تاریخ این گونه روایت می کند که میرحسین موسوی تنها چهار سال را به سکوت گذراند. این بار وارد میدان شد، چرا؟ میرحسن خود می گوید: «برای کشور احساس خطر می کنم.» میرحسین نگران شیوه استفاده کنونی از صندوق ذخیره ارزی، انحلال سازمان مدیریت، واگذاری پول به مردم و انجام کارهای کوچک بجای طرحهای ملی و ... است. اما شعار میرحسین همان بازگشت به اسلام ناب و حمایت از مستضعفان است. میرحسین از ارزشها سخن می گوید، از این که بدون عدالت آزادی ارزشی ندارد. از این که مبادا مردم بجای ارزشها بر سر سفره خود بدنبال رنگارنگی سفره های خود باشند. میرحسین از شعارهای امام می گوید، اما جامعه پاسخی شفاف را از میرحسین برای سؤالاتش می طلبد.
براستی چه رخ داده که میرحسین را امروز این قدر نگران کرده است؟ آیا ارزشهای امام امروز بیش از دوران اصلاحات و سازندگی در معرض خطر قرار گرفته که میرحسین به میدان آمده است؟ آیا سیاستهای اقتصادی دولت فعلی از سیاستهای شانزده ساله پیشین بیشتر مستضعفان و محرومین را می آزارد؟ آیا سیاست خارجی امروز که حکم به شکست تعلیق می کند کمتر از سیاست خارجی که دنبال رابطه با آمریکاست و از رهبر انقلاب تقاضای دوباره نوشیدن جام زهر را می کند با آرمانهای امام(ره) تطابق دارد؟ آیا امروز که افتخار رییس جمهور، ساده زیستی و نوکری مردم است بیش از روزگاری که مسابقه اشرافیگری در بین مسئولین رواج پیدا کرده بود، عدالت تهدید می شود؟ آیا امروز که رییس جمهور سخنان امام را مبنی بر لزوم محو اسراییل تکرار می کند از روزگاری که بر لزوم به موزه سپاری امام سخن گفته می شد، گفتمان امام(ره) بیشتر در خطر است؟ آیا امروز که اگر دولت هم از سرمایه داران اقتصادی – در واقع اختاپوس های اقتصادی – بد نگوید آنها با تمام توان بد می گویند و در برابرش بد عمل می کنند، بیش از دوران واگذاری کارخانه های عمومی به دوستانِ خصوصی، منافع محرومان در خطر است؟

و سؤال کلیدی تر از همه اینها:
آیا قرابت میرحسین موسوی – شعارهایش، عملکردش و گفتمانش – با این دولت به مراتب بیشتر از دولتهای پیشین نیست؟

آقای مهندس
آیا روا نبود آن روزی که دفاع از گفتمان امام را پر هزینه کرده بودند – روزگار سازندگی و اصلاحات – برای دفاع از گفتمان امام وارد میدان می شدید؟ چهار سال پیش شخصی چنین هزینه ای ار کرد و ولی نعمتان انقلاب، انقلابشان را یاری کردند. آیا روانیست که دلسوزان حقیقی گفتمان انقلاب و امام(ره) در برابر درغگویان عملی و ظاهرسازان لسانیِ مدعی خط امام و مخالفان حقیقی انقلاب که اینبار شعار آزادی درکنار عدالت را ترفند رسیدن به قدرت دانستند با هم متحد بشوند؟

جناب آقای مهندس موسوی
اگر بنا باشد شما با کسی هم جبهه باشید در میان تمام رجال سیاسی چپ و راست کسی را هم گفتمان تر از دکتر احمدی نژاد نمی یابید. پس چرا بجای تقویت هم سنگر، به مرزبندی با هم جبهه‌ای ها و کم رنگ کردن مرزهای خود با نامحرمان مدعی خط امام مشغولید؟

منبع: مجله اینترنتی جرقه


نوشته شده در جمعه 88/1/7ساعت 11:46 صبح توسط رضا خدادادی نظرات ( ) | |
پایگاه جامع اطلاعات دینی شهرستان تایباد

ابزار مذهبی وبلاگ
 فال حافظ - قالب وبلاگ

.


جدیدترین قالبهای بلاگفا


جدیدترین کدهای موزیک برای وبلاگ

designer

دریافت کد آهنگ