عرفه روز معاشقه با خداست - بچه های باخرز
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بچه های باخرز

فرازی از دعای عرفه

خدایا آنکه تو را نیافت چه یافت؟ و آنکه تو را یافت چه نیافته

خدایا!

من را با تقوای خودت سعادتمند گردان

و با مرکب نافرمانی ات به وادی شقاوت و بد بختی ام مکشان.

در قضایت خیرم را بخواه و قدرت برکاتت را بر من فرو ریز

تا آنجا که تاخیر را در تعجیل های تو و تعجیل را در تاخیر های تو نپسندم.

 بچه های باخرز

آنچه را که پیش می اندازی دلم هوای تاخیرش را نکند.

و آنچه را که بازپس می نهی من را به شکوه و گلایه نکشاند.

پروردگار من!

من را از هول و هراس های دنیا و غم واندوه های آخرت رهایی ببخش.

و من را از شر آنان که در زمین ستم می کنند در امان بدار.

خدایا!

به که واگذارم می کنی؟ به سوی که می فرستی ام؟

به سوی آشنایان و نزدیکان؟ تا از من ببرند و روی برگردانند.

یا به سوی غریبان و غریبه گان تا گره در ابرو بیافکنند و مرا از خویش برانند؟

یا به سوی آنان که ضعف مرا می خواهند و خواری ام را طلب می کنند؟

من به سوی دیگران دست دراز کنم؟

در حالی که خدای من تویی و تویی کارساز و زمامدار من.

روز نهم ذی الحجه، روز عرفه از اعیاد عظیمی است که حق تعالى بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود فرا خوانده و سفره های جُود و احسان خود را براى ایشان گسترانیده و شیطان در این روز خوار و حقیرتر، راندهتر و خشمناکترین اوقات را خواهد داشت.  

ترجمه بخشی از دعای عرفه امام حسین(ع) از دکتر شریعتی




«حمد و سپاس خدایی را سزاست که تیر حتمی قضایش را هیچ سپری نمی‌شکند و لطف و محبت و هدایتش را هیچ مانعی باز نمی‌دارد و هیچ آفریده‌ای به پای شباهت مخلوقات او نمی‌رسد.

...جهل و نادانی من و عصیان و گستاخی من، تو را باز نداشت از اینکه راهنمایی‌ام کنی به سوی صراط قربتت و موفقم گردانی به آنچه رضا و خشنودی توست.

پس

هرگاه که تو را خواندم، پاسخم گفتی؛

هرچه از تو خواستم، عنایتم فرمودی؛

هرگاه اطاعتت کردم، قدردانی و تشکر کردی؛

و هر زمان که شکرت را بر جا آوردم، بر نعمتهایم افزودی؛

و اینها همه چیست؟

جز نعمت تمام و کمال و احسان بی‌پایان تو!؟

... من کدام یک از نعمت‌های تو را می‌توانم بشمارم یا حتی به یاد آورم و به خاطر بسپارم؟

... خدایا! الطاف خفیه‌ات و مهربانی‌های پنهانی‌ات بیشتر و پیشتر از نعمتهای آشکار توست.

...خدایا ! من را آزرمناک خویش قرار ده آن‌سان که انگار می‌بینمت.

من را آنگونه حیامند کن که گویی حضور عزیزت را احساس می‌کنم.


خدایا!

من را با تقوای خودت سعادتمند گردان

و با مرکب نافرمانی‌ات به وادی شقاوت و بدبختی‌ام مکشان.

در قضایت خیرم را بخواه

و قدرت برکاتت را بر من فروریز تا آنجا که تأخیر را در تعجیل‌های تو و تعجیل را در تأخیرهای تو نپسندم.

آنچه را که پیش می‌اندازی دلم هوای تاخیرش را نکند

و آنچه را که بازپس می‌نهی من را به شکوه و گلایه نکشاند.

...پروردگار من!

... من را از هول و هراس‌های دنیا و غم و اندوه‌های آخرت، رهایی ببخش

و من را از شر آنان که در زمین ستم می‌کنند در امان بدار.


...خدایا!

به که واگذارم می‌کنی؟

به سوی که می‌فرستی‌ام؟

به سوی آشنایان و نزدیکان؟ تا از من ببرند و روی بگردانند؛

یا به سوی غریبان و غریبه‌گان تا گره در ابرو بیافکنند و مرا از خویش برانند؟

یا به سوی آنان که ضعف مرا می‌خواهند و خواری‌ام را طلب می‌کنند؟

... من به سوی دیگران دست دراز کنم؟ در حالی که خدای من تویی و تویی کارساز و زمامدار من.

...ای توشه و توان سختی‌هایم!

ای همدم تنهایی‌هایم!

ای فریادرس غم‌ها و غصه‌هایم!

ای ولی نعمت‌هایم‌!

...ای پشت و پناهم در هجوم بی‌رحم مشکلات!

ای مونس و مأمن و یاورم در کنج عزلت و تنهایی و بی‌کسی! ای تنها امید و پناهگاهم در محاصره اندوه و غربت و خستگی! ای کسی که هر چه دارم از توست و از کرامت بی‌انتهای تو!


...تو پناهگاه منی؛


تو کهف منی؛

تو مأمن منی؛

وقتی که راه‌ها و مذهب‌ها با همه فراخی‌شان مرا به عجز می‌کشانند و زمین با همه وسعتش، بر من تنگی می‌کند، و...

...اگر نبود رحمت تو، بی‌تردید من از هلاک‌شدگان بودم

و اگر نبود محبت تو، بی‌شک سقوط و نابودی تنها پیش‌روی من می‌شد.

...ای زنده!

ای معنای حیات؛ زمانی که هیچ زنده‌ای در وجود نبوده است.

...ای آنکه:

با خوبی و احسانش خود را به من نشان داد

و من با بدی‌ها و عصیانم، در مقابلش ظاهر شدم.

...ای آنکه:

در بیماری خواندمش و شفایم داد؛

در جهل خواندمش و شناختم عنایت کرد؛

در تنهایی صدایش کردم و جمعیتم بخشید؛

در غربت طلبیدمش و به وطن بازم گرداند؛

در فقر خواستمش و غنایم بخشید؛


من آنم که بدی کردم من آنم که گناه کردم

من آنم که به بدی همت گماشتم

من آنم که در جهالت غوطه‌ور شدم

من آنم که غفلت کردم

من آنم که پیمان بستم و شکستم

من آنم که بدعهدی کردم ...

و ... اکنون بازگشته‌ام.

بازآمده‌ام با کوله‌باری از گناه و اقرار به گناه.

پس تو در گذر ای خدای من!

ببخش ای آنکه گناه بندگان به او زیان نمی‌رساند

ای آنکه از طاعت خلایق بی‌نیاز است و با یاری و پشتیبانی و رحمتش مردمان را به انجام کارهای خوب توفیق می‌دهد.

...معبود من!

اینک من پیش روی توأم و در میان دست‌های تو.

آقای من!

بال گسترده و پرشکسته و خوار و دلتنگ و حقیر.

نه عذری دارم که بیاورم نه توانی که یاری بطلبم،

نه ریسمانی که بدان بیاویزم

و نه دلیل و برهانی که بدان متوسل شوم.

چه می‌توانم بکنم؟ وقتی که این کوله‌بار زشتی و گناه با من است!؟

انکار!؟

چگونه و از کجا ممکن است و چه نفعی دارد وقتی که همه اعضاء و جوارحم، به آنچه کرده‌ام گواهی می‌دهند؟


...خدای من!

خواندمت، پاسخم گفتی؛

از تو خواستم، عطایم کردی؛

به سوی تو آمدم، آغوش رحمت گشودی؛

به تو تکیه کردم، نجاتم دادی؛

به تو پناه آوردم، کفایتم کردی؛

خدایا!

از خیمه‌گاه رحمتت بیرونمان نکن.

از آستان مهرت نومیدمان مساز.

آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان.

از درگاه خویشت ما را مران.

...ای خدای مهربان!

بر من روزی حلالت را وسعت ببخش

و جسم و دینم را سلامت بدار

و خوف و وحشتم را به آرامش و امنیت مبدل کن

و از آتش جهنم رهایم ساز.

...خدای من!

اگر آنچه از تو خواسته‌ام، عنایت فرمایی، محرومیت از غیر از آن، زیان ندارد

و اگر عطا نکنی هرچه عطا جز آن منفعت ندارد.

یا رب! یا رب! یا رب!

...خدای من!

این منم و پستی و فرومایگی‌ام

و این تویی با بزرگی و کرامتت

از من این می‌سزد و از تو آن ...

...چگونه ممکن است به ورطه نومیدی بیفتم در حالی که تو مهربان و صمیمی جویای حال منی.

...خدای من!

تو چقدر با من مهربانی با این جهالت عظیمی که من بدان مبتلایم!

تو چقدر درگذرنده و بخشنده‌ای با این همه کار بد که من می‌کنم و این همه زشتی کردار که من دارم.

...خدای من!

تو چقدر به من نزدیکی با این همه فاصله‌ای که من از تو گرفته‌ام.

...تو که این قدر دلسوز منی! ...

...خدایا تو کی نبودی که بودنت دلیل بخواهد؟

تو کی غایب بوده‌ای که حضورت نشانه بخواهد؟

تو کی پنهان بوده‌ای که ظهورت محتاج آیه باشد؟

...کور باد چشمی که تو را ناظر خویش نبیند.

کور باد نگاهی که دیده‌بانی نگاه تو را درنیابد.

بسته باد پنجره‌ای که رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود.

و زیانکار باد سودای بنده‌ای که از عشق تو نصیب ندارد.


...خدای من!

مرا از سیطره ذلتبار نفس نجات ده و پیش از آنکه خاک گور، بر اندامم بنشیند از شک و شرک، رهایی‌ام بخش.

...خدای من!

چگونه ناامید باشم، در حالی که تو امید منی!

چگونه سستی بگیرم، چگونه خواری پذیرم که تو تکیه‌گاه منی!

ای آنکه با کمال زیبایی و نورانیت خویش، آنچنان تجلی کرده‌ای که عظمتت بر تمامی ما سایه افکنده....

یا رب! یا رب! یا رب
التماس دعا


نوشته شده در دوشنبه 92/7/22ساعت 8:41 عصر توسط رضا خدادادی نظرات ( ) | |
پایگاه جامع اطلاعات دینی شهرستان تایباد

ابزار مذهبی وبلاگ
 فال حافظ - قالب وبلاگ

.


جدیدترین قالبهای بلاگفا


جدیدترین کدهای موزیک برای وبلاگ

designer

دریافت کد آهنگ